English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (1124 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
inductive earthing U زمین پیچکی زمین کردن نقطه ستاره بایک بوبین
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
critical point U نقطه مهم و برجسته زمین نقاط حیاتی و مهم زمین
neutral earth U زمین کردن نقطه صفر
surface zero U نقطه صفر زمین
perigee U نزدیکترین نقطه مدار به کره زمین
epicentre U نقطه فهوروانتشارزمین لرزه درسطح زمین
epicentres U نقطه فهوروانتشارزمین لرزه درسطح زمین
departure end U نقطه شروع کنده شدن هواپیما از زمین
hyperborean U ساکن دورترین نقطه شمالی زمین بسیار سرد
ground return U انعکاسات سطح زمین روی صفحه رادار امواج انعکاسی زمین
clown U دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
touch judge U هریک از داوران مامورمراقبت در طرفین زمین برای تماس توپ با زمین
clowns U دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
clowning U دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
clowned U دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
hercules U نوعی موشک زمین به زمین با بردزیاد هواپیمای باری هرکولس
pancake U در رهگیری هوایی یعنی می خواهم به زمین بنشینم یا به زمین بنشینید
center field U قسمت دوردست زمین پایگاه 2و چپ و راست زمین بیس بال
pancakes U در رهگیری هوایی یعنی می خواهم به زمین بنشینم یا به زمین بنشینید
geotaxis U گرایشی که نیروی جاذبه زمین انراهدایت میکند زمین گرایی
regulus U نوعی موشک اتمی هدایت شونده زمین به زمین که بانیروی جت حرکت میکند
frost heave U برامدگی زمین یا سنگفرش که دراثر یخ زدن ایجاد میگردد یخ زدگی وبادکردگی زمین
nap of the earth U از نزدیک زمین در سطح زمین پرواز سینه مال
honest john U نوعی موشک برد کوتاه زمین به زمین توپخانه
off side U سمت راست زمین کریکت مقابل زمین توپزن
succeeding spot U نقطه بعدی که توپ باید انجابه زمین گذاشته شود
offset distance U مسافتی که نقطه صفر زمین از مرکز منطقه هدف دورباشد
tellurian U ساکن زمین دستگاه سنجش حرکات زمین
geognosy U زمین شناسی از لحاظ ساختمان و ترکیب زمین
to break up U از هم جدا شدن [پوسته زمین] [زمین شناسی]
perelotok U زمین یا قشر یخ زده زمین قشر زمستانی زمین
sergeant U گروهبان موشک زمین به زمین سارجنت
rolling terrain U زمین با پستی و بلندی کم زمین هموار
styx U نوعی موشک زمین به زمین دریایی
sergeants U گروهبان موشک زمین به زمین سارجنت
check point U نقطه از پیش تعیین شدهای در سطح زمین برای کنترل حرکت رسانگرها یا پرتابه ها
point of fall U نقطه فرود گلوله به زمین به طور فرضی که با دهانه لوله در یک افق قرار دارد
covenant runing with land U شرط منضم به مالکیت زمین تعهد یا شرطی است مربوط به زمین که جزء لازم ولایتجزای ان محسوب میشودو بنابراین به تنهائی قابل انتقال نیست
no man's land U زمین بلاصاحب و غیر مسکون باریکه زمین حد فاصل بین نیروی متخاصم و نیروی خودی
contour flying U پرواز از روی عوارض زمین پرواز به طور مماس باعوارض زمین یا سینه مال
lacrosse U نوعی موشک زمین به زمین
redstone U موشک زمین به زمین رداستون
pershing U موشک زمین به زمین پرشینگ
pervious ground U زمین تراوا زمین نفوذپذیر
biosphere U قسمت قابل زندگی کره زمین که عبارتست از جوو اب و خاک کره زمین
contour flight U پرواز سینه مال از روی عوارض زمین پرواز در مسیرعوارض زمین
talik U زمین غیر یخ زده در مناطق یخ زده یا در روی لایه منجمد زمین
little john U موشک هانست جان کوچک نوعی موشک زمین به زمین توپخانه
dropping U گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
drop U گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
dropped U گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
drops U گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
compass rose U دایره بزرگی روی کره زمین که در جهت گردش عقربه ساعت از صفر تا 063 درجه بندی شده و بعنوان مبداسنجش و تنظیم قطبنماهای هواپیما روی زمین بکارمیرود
permafrost U لایه یخ زده دایمی زمین پوسته یا لایه منجمد زمین
geomagnetism U نیروی اهن ربایی زمین نیروی جاذبه زمین
topography U نگارش عوارض زمین نشان دادن عوارض زمین
plan range U در شناسایی از روی عکس هوای فاصله افقی بین نقطه پای عمود هواپیما تا شیئی که روی زمین قرار گرفته است
hydrographer U نقشه کش ابهای روی زمین کسیکه عالم به تشریح ابهای روی زمین است
surface to surface missile U موشک زمین به زمین
ground resolution U قدرت نشان دادن قسمتهای کوچک زمین نشان دادن جزئیات زمین
everglade U قطعه زمین باتلاقی علفزار زمین باتلاقی
He had a nast fall. U بد جوری خورد زمین ( زمین بدی خورد )
choke modulation U مدولاسیون توسط پیچک مدولاسیون پیچکی تضمین پیچکی
ground U زمین کردن
grounding U زمین کردن
dig , in U گود کردن زمین
harrows U صاف کردن زمین
harrow U صاف کردن زمین
dibble U گود کردن زمین
peneplain U فرسوده کردن زمین
to dig out U گود کردن زمین
to work the land U زمین را زراعت کردن
protective earthing U زمین کردن حفافتی
to clear land U زمین راصاف کردن
geodesy U مساحی کردن زمین
to cultivate land U زمین را کشت کردن
to till the soil U زمین را کشت کردن
peneplane U فرسوده کردن زمین
search U مراقبت کردن از زمین
search U کاوش کردن زمین
terrain spotting U تجسس کردن زمین
searchingly U کاوش کردن زمین
searched U مراقبت کردن از زمین
searched U کاوش کردن زمین
searches U مراقبت کردن از زمین
searches U کاوش کردن زمین
searchingly U مراقبت کردن از زمین
terrain spotting U دیدبانی کردن زمین
harrow U باچنگک زمین را صاف کردن
photo imagery U عکس برداری کردن از زمین
grubs U زمین کندن جستجو کردن
grub U زمین کندن جستجو کردن
harrows U باچنگک زمین را صاف کردن
grubbed U زمین کندن جستجو کردن
bedraggle U روی زمین کشیدن و چرک کردن
geologize U ازنظر زمین شناسی بازرسی کردن
geologize U مطالعه علم زمین شناسی کردن
solstitium U [نقطه] انقلاب [ستاره شناسی]
reclaim U نجات دادن زمین بایر را دایر کردن
hovering U پرواز کردن نزدیک زمین به طور ثابت
reclaimed U نجات دادن زمین بایر را دایر کردن
reclaiming U نجات دادن زمین بایر را دایر کردن
soil improvement U بهتر کردن جنس زمین برای بارگذاری
peg out U کوبیدن میخ چوبی در زمین پیاده کردن
reclaims U نجات دادن زمین بایر را دایر کردن
surface-to-surface U موشک زمین به زمین یا سطح به سطح
surface to surface U موشک زمین به زمین یا سطح به سطح
earth's attraction U جاذبه زمین قوه جاذبه زمین
clip U سد کردن راه حریف از پشت باانداختن خود به زمین
bow line U نوعی گره برای متصل کردن هواپیما به زمین
clippings U سد کردن راه حریف از پشت باانداختن خود به زمین
clips U سد کردن راه حریف از پشت باانداختن خود به زمین
clipped U سد کردن راه حریف از پشت باانداختن خود به زمین
paralyzed U زمین گیر کردن خنثی کردن
paralyzing U زمین گیر کردن خنثی کردن
paralyses U زمین گیر کردن خنثی کردن
paralysing U زمین گیر کردن خنثی کردن
paralyzes U زمین گیر کردن خنثی کردن
paralyse U زمین گیر کردن خنثی کردن
paralysed U زمین گیر کردن خنثی کردن
reventment U روکش کردن سطح زمین به منظور جلوگیری از فرسایش ناشی از باد و باران
live out of a suitcase <idiom> U تنها بایک چمدان زندگی کردن
too many irons in the fire <idiom> U بایک دست چند هندوانه بلند کردن
descentheight U ارتفاع لازم از سطح زمین برای کم کردن از ارتفاع هواپیما
fumbles U از کف دادن اتفاقی توپ اشتباه کردن در کنترل توپ گوی لاکراس به زمین افتاده
fumble U از کف دادن اتفاقی توپ اشتباه کردن در کنترل توپ گوی لاکراس به زمین افتاده
fumbled U از کف دادن اتفاقی توپ اشتباه کردن در کنترل توپ گوی لاکراس به زمین افتاده
send in U وارد کردن بازیگر به زمین فرستادن بازیگر به میدان
double star U ستاره مزدوج ستاره دوتایی ستاره دوگانه
binary star U ستاره دوگانه ستاره دوتایی ستاره مزدوج
coils U حلقه کردن بوبین
coiled U حلقه کردن بوبین
coil U حلقه کردن بوبین
surface missile U موشک زمین به زمین موشک سطح به سطح موشک سطحی
three phase four wire system U سیستم سه فازه باسیم نقطه ستاره سیستم چهارسیمه
ground U کف زمین
cinder tracks U زمین دو
land n U زمین
cinder track U زمین دو
floor U کف زمین
ground line U خط زمین
floors U کف زمین
aerospace U جو زمین
floored U کف زمین
acres U زمین
this earthly round U زمین
real estate U زمین
ground surface U کف زمین
domains U زمین
domain U زمین
earth U زمین
land U زمین
norland U زمین
earths U زمین
fields U زمین
ground U زمین
ground U : زمین
grass roots U کف زمین
ground [British] [floor] U کف زمین
floor U کف زمین
grazes U زمین
lackland U بی زمین
extra terrestrial U زمین
earthing U زمین
fielded U زمین
field U زمین
rooter U زمین کن
soils U زمین
terrain U زمین
tellus U زمین
geodetically U زمین
globe U زمین
soiling U زمین
acre U زمین
grazed U زمین
globes U زمین
soil U زمین
graze U زمین
Lesghi star U ستاره لسگی [این طرح را ستاره شاهسون نیز می نامند و در فرش های ترکیه و قفقاز و ایران بکار می رود. خود طرح از یک ستاره هشت وجهی با چهار فلش به سمت داخل تشکیل می گردد.]
low land U زمین پست
gridition U زمین فوتبال
zamindar U زمین دار
bad soil U زمین سست
land reclamation U ابادانی زمین
badland U زمین لم یزرع
campaign U زمین مسطح
greenside U در مجاورت زمین
land of promise U زمین موعود
tectonic U زمین ساخت
routes U به زمین نشاندن
cripples U زمین گیر
to kiss the ground U زمین بوسیدن
grids U زمین فوتبال
zamindar U مالکین زمین
touch line U خط کناری زمین
land reclamation U عمران زمین
groundskeeper U متصدی زمین
landed U زمین دار
playing area U محدوده زمین
homes U زمین خودی
contour line U خط برجستگی زمین
Recent search history Forum search
1Potential
1strong
1To be capable of quoting
119 hrs · Sometimes the good you try to do to help others, ends up being thrown back at your face. Do things for Allah's sake, not to please people.
1set the record straight
1Arousing
1pedal pamping
1construed
1ميشلين پاسيبل
2میشود جواب دهید برای په جواب flower bed را پیدا نکردیم
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com